خدایا مواظب همه ی وبگرد ها باش .
خدایا فیلترینگ رو قوی تر و دقیق تر بگردان .
خدایا سایه ی لینک های سالم رو از دهکده ی جهانی اینترنت دور نگردان .
خدایا جوونای ما رو از شر سایت های شیطان در امان بدار.
و خدایا تمام وبلاگ های دنیا رو از شر هکرها در امان بدار .
< آمین یا رب العالمین واینترنتون >
سلام دوستان به نظر شما کدوم برای لوگوی وبلاگم خوبه؟(خوب تره؟)
1)
2)
از همان روز اولی که وارد دانشگاه می شوی خیلی چیزها به نظرت غیر عادی می آیند! یکی از آن خیلی ها، رابطه هاست! البته نه هر رابطه ای، تنها رابطه میان قشر مؤنث دانشگاه با قشر مذکر دانشگاه است که ناخداگاه، جلب توجه می کند و تو شاید اولش کمی تعجب کنی!
همیشه صحبت از ارتباط یک دختر است و یک پسر! صحبت از حرفهای رد و بدل شده، صحبت از قلبهای تیر خورده، صحبت از قول و قرارهای یواشکی و... .خلاصه آدم های مختلف با فرهنگ های مختلف، برداشت های متفاوتی از این رابطه ها دارند. اما به راستی اصل رابطه چیست؟ و چه رابطه هایی صحیح است؟ و اصلاً رابطه عقلانی هم وجود دارد؟
حجت الاسلام ماندگاری کارشناس تعلیم و تربیت می گوید:
اصولاً رابطه یک احتیاج جوان است که این احتیاج یا باید با ازدواج حل شود یا با ارتباط غیر ازدواج، ازدواج ارتباط صحیح است و ارتباط غیر ازدواج ارتباط غلط است، یعنی یک ارتباط حرام داریم و یک ارتباط حلال! ارتباط حرام می تواند تخیلی باشد، می تواند مخفی یا آشکار باشد هر نوع ارتباطی میان دختر و پسر، محرم یا نامحرم اگر بر اساس انگیزه عقلانی نباشد و یا مقدمه ازدواج نباشد، حرام می شود، پس دو نفر برای ایجاد ارتباط یا باید محرم باشند یا باید ارتباطشان انگیزه عقلانی داشته باشد یعنی عقل بگوید و تائید کند
*کسانی که با این نوع ارتباط موافقند:
رضا اختری دانشجوی مدیریت دولتی دانشگاه آزاد است از نظر او چنین روابطی چندان هم مشکل دار نیست فقط کافی است حد و مرز آن را شناخت.
رضا می گوید:«بستگی دارد ما حدود روابط را چقدر بدانیم اگر تنها در حد حرف زدن و یا حتی بازی کردن باشد مشکلی ندارد، البته ایجاد این روابط به شعور آدم ها نیز بستگی دارد، در کشور ما برای این روابط یکسری چارچوب هایی وجود دارد که خودمان اصلاً رعایت نمی کنیم و باعث شده که همیشه یک اجبار و جبر بیرونی بالای سرمان باشد و این اجبار خودش نیز باعث مسائل دیگر می شود...»
رضا درباره تاثیرات این روابط در زندگی آینده اش و زندگی پس از ازدواج می گوید:«فکر نمی کنم هیچ کس حاضر شود با دوست دخترش ازدواج کند! آدم هر چقدر هم او را دوست داشته باشد وقتی پای ازدواج و زن گرفتن به میان می آید می رود همسر آینده اش را از داخل خانه انتخاب می کند من این روابط را تنها گوشه ای از زندگی خودم قرار داده ام و شاید هم در حاشیه و هرگز حاضر نیستم به زندگی آینده ام ربطش بدهم!»
و اما امیر که دانشجوی عمران است در این باره می گوید: «ارتباط ها باید با اطلاع خانواده ها باشد و فراتر از این نرود، در این صورت برای هیچ کدام از دو طرف مشکلی ایجاد نمی شود و تازه منجر به ازدواج هم می شود، البته هستند کسانی که از این ارتباط ها سوء استفاده می کنند برای همین رابطه دختر و پسر در دانشگاه با رابطه او در فامیل و یا با اطلاع خانواده ها فرق می کند ما رابطه داریم تا رابطه! بنابراین نمی توانیم برای همه آنها یک مصداق را در نظر بگیریم!»
*نظر دختر خانم ها درباره این روابط جالب است.
مثلا وقتی شیوا رسولی را در حال مطالعه کردن توی دانشگاه دیدم در این زمینه گفت:«مسلماً تاثیرات این روابط در زندگی بعد از ازدواج دختر خانم ها بسیار پررنگ تر است مثلاًاگر شوهر دختر بفهمد که او قبل از ازدواج با کسی رابطه داشته، یا اصلاً با دختر ازدواج نمی کند و یا در صد اعتمادش به همسرش خیلی پایین می آید که نمونه این جور زندگی ها در جامعه ما، فراوان دیده می شود!» زهرا دانشجوی پرستاری است، او می گوید:«در بیشتر مواقع این ارتباط ها به ضرر دختر خانم هاست تا آقا پسرها! چون این ارتباط ها با زندگی آینده دخترها بیشتر گره خورده تا پسرها! و معمولاً در این نوع ارتباطات دختران بیشتر ضربه روحی را می خورند، چرا که دخترها بر اساس فکر و تصور خودشان این ارتباطات را مقدمه ای برای ازدواج در آینده می بینند، د رصورتی که پسرها اصلاً این گونه فکر نمی کنند!» استاد ماندگاری مهمترین تاثیرات این روابط را در زندگی آینده جوانان در چند جمله خلاصه می کند:«طبیعتاً وقتی دو جوان از طریق گناه و حرام با هم رابطه داشته باشند در سست کردن بنیان زندگی آینده شان مؤثر است، در تربیت فرزندانی که در آینده می توانند داشته باشند مؤثر است و اصولاً چنین روابطی باعث ایجاد یکسری تعارض ها و ناآرامی های درونی و روحی در جوانان ما خواهد شد!»
*چرا رابطه؟
کیوان دانشجوی فیزیک است او می گوید:« چون ما برای دخترها و پسرهای مان حد و مرزهایی قائل شده ایم و تا حدودی دور آن ها را حصار کشیده ایم، این باعث شده که جوانان ما پر طمع تر شوند و اشتیاق بیشتری برای ایجاد چنین روابطی از خودشان نشان دهند شاید سخت گیری های بی مورد یکی از دلایل ایجاد چنین رابطه هایی است!»
یک استاد دانشگاه دلایل مختلفی را برای این گونه موارد بیان می کند:
«ایجاد چنین روابطی چند دلیل می تواند داشته باشد، یک دلیلش این است که جوانان ما، چون در زندگی از لحاظ عاطفی، از لحاظ محبت از لحاظ گفتگو اشباع نمی شوند دنبال محبوب بیرونی می گردند یعنی فقر عاطفی در خانواده ها دختران و پسران را به سمت وسوی ایجاد چنین روابطی می کشاند، دومین دلیل این است که یک مقدار تقیدات دینی کمرنگ شده و این باعث شده که جوانان ما فکر کنند چنین روابطی هیچ اشکالی ندارد! و سومین دلیل این است که به دختران و پسران ما القا شده که این ارتباط به شما آرامش می دهد، در حالی که این طور نیست، چرا که هیچ وقت گناه به انسان آرامش واقعی نمی دهد، البته شاید یک آرامش کاذب بدهد! و یکی از دلایل دیگر شاید این ات که متاسفانه چون مسیر ارتباط درست یعنی ازدواج، سنگین و مشکل دار شده و این مسئله به یک هیولا تبدیل شده، جوانان را وادار کرده برای رفع نیازهای درونی شان به این ارتباطات تن بدهند یعنی تن به گناه بدهند چرا که راه درست برایشان مسدود است!»
اما آیا ایجاد ارتباط میان دختران و پسران در همه مواقع منع شده؟ و یا ضرورتی هم برای وجود چنین رابطه هایی وجود دارد؟ استاد ماندگاری می گوید:« وجود ارتباط تنها در صورت وجود وسئله ازدواج، حق دختر و پسر محسوب می شود اما این ارتباط باید با آگاهی و اطلاع بزرگترها باشد، جوانان ما برای ازدواج حق دارند با هم حرف بزنند و حق دارند با هم آشنا شوند جوانان باید با هم، هم صحبت شوند، یکدیگر را تحلیل کنند و دیدگاه های یکدیگر را بشنوند! البته نباید فراموش کرد که مدت این آشنایی باید بسیار کوتاه باشد!»
نمی دانیم بالاخره که این ارتباط باید باشد، بالاخره باید توی دانشگاه بین دختران و پسران دیوار کشید یا باید چادر زد، باید روی این موضوع بحث کرد یا بحث نکرد و اصلاً این ارتباط ها تنها وابسته به دانشگاه است یا خیر؟ و یا اصلاً چرا ما گیر داده ایم به این موضوع! خدا وکیلی هر کسی که بیکار می شود می چسبد به این موضوع و رابطه دختر و پسر را می کند موضوع همایشها، سمینارها، گفتگوها و ...
مطالب تهیه شده عیناً از روزنامه خراسان مورخه 14/7/84 می باشد
با تشکر از دوست عزیزم کاراکتر (الیاس)
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده ست تفنه گرد دلم
ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم صد و هر مژه ای ژی
روی مرا هجر کرد زود تر از زر
گردن من عشق کرد نرم تر از دخ
چه مایه زاهد پرهیزکارصومعگی
که نسک خوان شد از عشقش و ایار دهگوی
یا رب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی به مرد شکیبا ده
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد
دل زال یکباره دیوانه گشت
خرد دور شد عشق فرزانه گشت
بخندد بگوید که ای شوخ چشم
ز عشق تو گویم نه نه از درد و خشم .
نباید که برخیره از عشق زال
نهال سرافکنده گردد همال
عشق خوش است ار مساعدت بود از یار
یار مساعد نه اندک است نه بسیار.
وای آنکو به دام عشق آویخت
خنک آنکو ز دام عشق رهاست
عشق بر من در عنا بگشاد
عشق سر تا بسر عذاب و عناست.
به دل شان نماند از غم عشق تیو
به یک ره ز هر دو بر آمد غریو
حکیمــان زمانه راست گفتند
که جاهل گردد اندر عشق عاقل.
چنان کز سال و مه تنین شود مار
شود عشق از ملامت صعب و دشوار.
نبرّد عشق را جز عشق دیگر
چرا یاری نگیری زو نکو تر
عشق محال است و نباشد هگرز (هرگز)
خاطر پر نور تو محل محال.
ای عشق به خویشتن بلا خواسته ام
آنگه که به آرزو تو را خواسته ام
بی خودان را ز عشق فایده ایست
عشق و مقصود خویش بیهده ایست
نیست در خط عشق خود موجود
عاشقان را چه کار با مقصود
عشق و مقصود کافری باشد
عاشق از کام خود بری باشد
پشت بنفشه از غم پیری بخم بماند
گوئی که عشق و مفلسی او را بهم گرفت.
تو خورشیدی و خورشیدی جوانی
ز عشقت بر سر دیوار دارم.
عشق مهمان دل است و جان و دل مهمان تو
من دل و جان پیش مهمان در کشم هر صبح و دم.
صورت عین شین قاف در سر یعنی که عشق
نقش الف لام میم در دل یعنی الم
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
عقل کافر بود و آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عشق خوبان و سینه اوباش!
نور خورشید و دیدهء خفاش!
در لغت عشق سخن جان ماست
ما سخنیم این طلل ایوان ماست.
عشق مغز کاینات آمد مدام
لیک نبود عشق بی دردی تمام (کذا)
قدسیان را عشق است و درد نیست
درد را جز آدمی در خور نیست
مرد را بی عشق کاری چون بود
این چنین خر بی فساری چون بود.
تو به یک خار گریزانی زعشق
تو بجز نامی چه میدانی ز عشق
عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز می آید به دســـت
عشق چون وافی است و وافی میخرد
در حریــف بی وفــامی ننـــگرد
عشق گر زیبا بود معشوق گو زیبا مباش
عشق را با صورت زیبا و نازیبا چه کار
تا نپنئاری که سلمان را نظر بر شاهد است
مست جام عشق را با شاهد رعنا چه کــار
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت به هـم
پـیش تسبیـح ملایــک نرود دیـو رجیــم.
Thank to www.1000eshg.persianblog.com
پدر
پدر یعنی شکفتن . آشنایی
پدر آرامش روح یعنی
همان مردی که در فراق شب
به امید ش بخسبیدم
جوانی؟ نه ...کهنسالی؟نه ;جادویی!
همه قلبم از او سرشار
ولی شاید کمی بیشتر
ز گرمی وجود او شوم شادتر
کمی بیشتر .
صدایش کن ! دهد جوّاب
رهایش لا ! ولا ثواب
گهی گویم به او بابا
گهی خندم پدر گویم
زمان آمد به سر ...اما
باز هم مر او را پدر گویم
اینا رو نوشتم که حمایتی از ((شاعران بسیار معروف امروزی )) کرده باشم !!!
In The Name of God
Dehkhoda was born. Khan Baba Khan died when Dehkhoda was ten years old.the landowners of Ghazvin (a famous city northwest of Tehran) had migrated to Tehran beforeAli Akbar Dehkhoda was born in Tehran in 1881. His father, Khan Baba Khan, who was one of Allameh Ali Akbar Dehkhoda"s life and work
Dehkhoda started learning from Najm Abadi as well.Sheikh Hadi Najm Abadi, who was one of Dehkhoda"s family"s neighbors. From an early ageby Dehkhoda himself as his main source of literacy, knowledge and education. The other wasafter his father"s death. The first was Sheikh Gholam Hossein Borujerdy whom has been creditedIt was Dehkhoda"s destiny to have two very knowledgeable members of the clergy as his mentors
intellectuals including Allameh Mohammad Ghazvini were exiled to Europe.revolution. After the parliament was closed by Mohammad Ali Shah, Dehkhoda and many otherhis education in Europe. Dehkhoda"s return to Iran from Europe coincided with the Mashroutiatfluency in French allowed him to accompany the Iran"s ambassador to the Balkans and completeDuring his adolescence, Dehkhoda learned French parallel to his religious and literary studies. His
Kerman and Tehran.Tehran. Dehkhoda was elected to the newly - formed parliament as a representative of bothShortly after, Mohammad Ali Shah was overthrown by the Mashroutiat revolutionaries" invasion of
1955 in Tehran and was buried in the nearby city of Ray.and dedicated himself to work on the persian language, literature and culture. Dehkhoda died inMahal Bakhtiari in western Iran. When the war ended he came back to Tehran, put politics asideDuring the First World War Dehkhoda spent most of his time in seclusion in a village in Chahar
Loghat Nameh Dehkhoda, the well known encyclopedic dictionary of Persian ***
thirty-five years of continuous effort. The last chapter of Loghat Nameh"s first edition was publishedLoghat Nameh Dehkhoda is based on more than two million notes written by Dehkhoda during his
not an encyclopedia by definition, yet it contains many articles on a variety of topics and subjects.compositions with documented references to Persian text and poems. Loghat Nameh Dehkhoda isconsisted of 26000 pages divided into 222 chapters. There are 342262 topics and almost 58457in 1981. The last chapter was published about fifty years after the first chapter. The entire series
disk (CD) media format.Nameh" and the transformation of the 26000-page Loghat Nameh Dehkhoda into the compactThe Loghat Nameh Dehkhoda Institute"s activities include the authorship of the new "Farsi Loghat
Nameh. After his death the parliament took over his work and, in 1957, the Iranian parliament gaveDehkhoda used his own financial resources for almost 30 years to do the work on the Loghat
Language and Literature Department, as the vice chair.institute along with Dr. Seyyed Jafar Shahidi, one of the well - known academics of the PersianLoghat Nameh with Dehkhoda, was appointed as the chairman of the Loghat Nameh DehkhodaDehkhoda. Dr. Mohammad Moin, one of the university professors who had been co-authoringFarsi Language and Literature Department of Tehran University authority over the Loghat Nameh
Loghat Nameh introductory Chapter.Language. For details on the history of Loghat Nameh Dehkhoda Institute please refer to theDehkhoda Institute. Currently, he is also the chairman of the International Institute of the PersianAfter Dr. Moin"s death in 1971, Dr. Shahidi was appointed as the chairman of the Loghat Nameh
Summary of Presentation by
Dr. Gholam Reza Sotoudeh
DO YOU WANT MY SEX
Susan Cole talks to positive women and negative men about sex, relationships and HIV
Would you have sex with an HIV positive woman?" I"ve been asking a lot of men that question recently. No, this isn"t my new chat-up line -"fancy a shag, big boy?" still works fine, thank you. I"ve been attempting to discover how HIV negative men regard sex with a positive woman. I"ve been surprised at the response. Most men I spoke to said that a woman"s HIV positive status would not be a barrier to starting a relationship with her. But how do positive women regard this? What impact does it have on their libido and on starting and maintaining fulfilled sexual relationships?
Is HIV a liability for a lady"s libido?
For many women, their libido plummets when they discover that they are HIV positive. Sex is often the first casualty of a positive diagnosis and is sometimes regarded as "dirty", but this usually passes with time. Women often find resuming sexual relationships problematic, initially, usually because of the fear of the reaction when they disclose their status.
Some turn to more casual relationships in which they don"t feel the need to disclose. "For the first year after I was diagnosed, I would only go out with a man once or twice and would end the relationship as soon as we became close. I didn"t want the hassle of having to tell him I was positive and deal with his reaction", said Alison, a 32-year-old Afro-Londoner.
Others are upfront about their status at the very beginning of a relationship or wait until they are more comfortable with their partner.
Thandi Haruperi, 40-year-old, former PN cover star and mother of three, who"s well-known in London"s HIV community, has this to say about her sexual relationships:
"I wasn"t in a relationship when I was diagnosed, but I met a guy 12 days later. I started seeing him (but we weren"t having sex) and he asked me to go away with him. I thought it was very important that I told him about my status before we went away together. When I told him I broke down and cried. He just held me and said "so are you still going to pack your bags?" We went away together, but each time I thought about sex, I thought "this is how I got it."
"He was very understanding about me not wanting to have sex and he was very good to me and to my children. However it did put a strain on our relationship. I think it was too early to get into a physical relationship. After five months we split up.
"I thought it might be better to go out with an HIV positive man. We were together for a year but being HIV positive wasn"t the cause of problems in the relationship. I"ve not had a relationship with another HIV positive person since. The fact that I am HIV positive has not been an issue for the men I"ve been involved with, I think that"s because my status isn"t a problem for me. I am always the one that insists on using a condom. I always tell men that I have HIV at the earliest opportunity. HIV shouldn"t be a barrier to having a relationship; you should focus on the person you are and not the fact that you are HIV positive. Why should I compromise my standards because I have HIV?"
Pamela, a 42-year-old African woman, talks about her experiences:
"I definitely went off sex when I was first diagnosed. I just couldn"t be bothered and was afraid of infecting others. I made the mistake of thinking that I was the problem and didn"t stop to think that they might also be positive. I found the thought of disclosing my status very anxiety-provoking, but I always knew that I would tell before I started a physical relationship. The first time I told a man about my status I was extremely anxious. However he was incredibly supportive; his reaction actually shocked me. I was certain that he would walk away, but he didn"t! It was a real morale and confidence booster. Our relationship fizzled out after a while but this was due to distance and not my status. I think fear of rejection is the real issue for positive women. I think your first experience is very important as well as what you hear from others."
Sylvia Petretti, 37, from Italy recalls her first post-diagnosis relationship:
"I was so confused when I was diagnosed, but it didn"t really put me off sex. I started a relationship soon after and told him about my status immediately, without really thinking about the consequences - he told lots of people about it and it did affect us badly. I"ve been in other relationships since and have had lots of different reactions to saying I"m HIV positive. I try now to get to know the person before I tell them, particularly after my first bad experience. This can also cause problems - I worry about them thinking I"ve been lying to them or being reckless. It is a concern. My sex drive isn"t affected by being HIV positive, but relationships can be difficult."
Lisa, 35, is from Uganda and has been positive for 14 years.
"For a long time I didn"t say I was HIV positive until I felt very comfortable with someone. They were usually okay about it. I have had some negative responses though and someone did really freak out once. The anti-HIV medication has definitely had an impact on my sexual desire. I started it five years ago and have since pushed people away, even though I feel completely alone. I"ve recently made an appointment to talk to a psychologist about sexual dysfunction. I sometimes feel like a failure and that also has an impact on my sex drive and relationships."
...does it mask a man"s machismo?
Simon, 22, is white European and is in a relationship with an HIV positive woman. "I grew up with the whole "Don"t Die of Ignorance" campaigns around me, which had exactly the intended effect - you just don"t have sex with a positive person, it"s not really an option.
"But meeting someone who is positive turns it all around. You obviously fall for the person themselves, and after you"ve acknowledged that the risk of infection is so small if you practise safer sex, it ceases to become an issue. Sex can be just as good, often better.
"While sex may not be an issue, there are other issues that come up while having a relationship with a positive person. It"s a worry of mine that there may come a point where I have to disclose my girlfriend"s status to my family and friends, and if that happens coping with an unsupportive reaction may be difficult to deal with."
Matthew, 28, white European and HIV negative, is also currently in a relationship with an HIV positive woman.
"When my girlfriend told me she had something awful to tell me about her, after we"d been seeing each other for about a month, I was convinced that it was something truly horrific. I thought she was going to say that she had murdered her last boyfriend or had previously been a man and had had a sex change, so in some ways hearing that she was HIV positive was rather anti-climatic! I was upset, but that was much more about the fear of her dying rather than the fear of me catching it. It was much more of an issue to her than it was for me. We had always had safe sex but I felt the need to find out more about HIV and the means of transmission, so I made an appointment to see a health advisor at her clinic and this put my mind at ease. The fact that she is HIV positive isn"t an issue for me at all and it never crosses my mind when we have sex. We always use condoms but it is still the best sex I"ve ever had!"
Steve, 26, is white European and bisexual. He is HIV negative.
"I have always used condoms and until recently only had sex with men. It is impossible to know how many of my sex partners have been HIV positive, but I guess it is a high proportion.
"When I had sex with a positive woman, I thought it was very important to be clear from the start that her HIV status was of no issue to me. Her sexual confidence had been what had attracted me but I had worries that she might have felt vulnerable because our status was different and been covering it up. The sex was great, life-enhancing even. The fact that she was on her period did not bother me.
"I have no anxiety whatsoever about having a relationship with someone HIV positive, male or female. I do not see HIV as a barrier to anything, certainly not to happiness. It disgusts me that we live in a society where HIV positive people may still be made to feel unwanted or unattractive."
Some of the names have been changed in this article.
All by http://www.positivenation.co.uk
You read in www.parantez.parsiblog.com