تغییر پارادایم (paradigm shift):
کوون مراحلِ مختلفِ رشدِ علم را
به سه قسمتِ کلی و متمایز از یکدیگر تقسیم می کند :
اگر بخواهیم مثالی برای « تغییر ِ پارادایم » ارائه کنیم، می توان به دو مورد اشاره کرد :
1.
یک تغییر پارادایم،
زمانی رخ داد که عقیده ی مرکزیت ِ زمین جای خود را به نظریه ی حرکت ِ زمین به دور
خورشید ِ کوپرنیک داد.
2. یک تغییر ِ پارادایم ِ دیگر زمانی رخ داد که هندسه ی
اقلیدسی جای خود را به نظریه ی نسبیت ِ انیشتین داد.
منابع:
1-
اقتباس ازکتاب مبانی شناخت
انسان – اثر مایکل آیزنک – ترجمه ی پاد – ویرایش اول 1387- ص 42
2-
اقتباس از کتاب ِ« انگیزش و هیجان » اثر جان
مارشال ریو – ترجمه
ی یحیی سید محمدی - انتشارات ِ ویرایش صفحه ی 43
همچنین نگاه کنید به: روش،پارادایم،انقلاب، علم، فلسفه ی علم،
سوگیریِ پس نگر ) : ( hindsight bias
گرایشِ ناآگاهانه ی فرد به
باخبرشدن از هر رویداد پس از رخ دادنِ آن رویداد را اصطلاحا ً « سوگیریِ پس نگر »
می گویند. برای روشن شدن این مفهوم دو مثال می زنیم:
مثال اول: فیشوف و بیت ( Fischhoff & Beyth
1975 (از دانشجویانِ آمریکایی
خواستند تا پیامدهایِ احتمالی گوناگونی را که سفرِ نیکسون به چین و روسیه درآن
زمان می توانست در بر داشته باشد ارزیابی کنند. بعد از سفرِ نیکسون نیز دوباره از
آنها خواسته شد تا مجددا ً به ارزیابی این سفر بپردازند. اما از آنها خواسته شد تا
بدونِ داخل کردن اطلاعاتِ جدیدشان به ارزیابیِ این سفر بپردازند. علارغمِ این
توصیه ها، افرادی که از حسِ « سوگیریِ پس نگر » بهره مند بودند پیامدهایی را پیش
بینی کردند که در واقعیت هم رخ داده بود. این افراد کسانی بودند که در آزمایشِ قبل
از سفر لزوما ً همین پیش بینی را نکرده بودند.
مثال
دوم: اسلوویک و فیشهوف ( 1977 )( Slovic & Fischhoff ) آزمایشِ مشابهی ترتیب دادند.
آزمایش آنها در موردِ پیش بینیِ نتایجِ یک سری تحقیقاتِ علمی بود. به تعدادی از
شرکت کنندگان در این آزمایش درباره ی نتایجِ تحقیقاتِ علمی اطلاعاتی داده شده بود
و تاکید شده بود که در هنگام پیش بینی از این اطلاعات استفاده نکنند. با این وجود
پیش بینی افرادی که به آنها اطلاعاتی داده شده بود نسبت به گروه دیگر نزدیکتر به
نتیجه ی واقعی تحقیقات بود ! این آزمایش، نمونه ی دیگری در تایید پدیده ی سوگیری
پس نگر بود.
اقتباس ازکتاب مبانی شناخت
انسان – اثر مایکل آیزنک – ترجمه ی پاد – ویرایش اول 1387- ص 50
هوش (intelligence):
به استعداد ِ استفاده
از تجارب و سازگاری موفقیت آمیز با اوضاع ِ تازه اصطلاحا ً هوش گفته می شود.
غالباً معیارهای معینی
نظیرِ توانایی حلِ مساله، استدلال، قدرتِ
حافظه و مانند آن را تعیین کننده ی هوش در هر فرهنگی می دانند. بری ( 1974) شدیدا
ً با این عقیده مخالف است. او طرفدارِ به اصطلاح نسبی گراییِ فرهنگی ست. از
دیدگاهِ نسبی گرایی فرهنگی، مفهوم هوش از فرهنگی به فرهنگ
دیگر متفاوت است. برای مثال استرنبرگ(Sternberg )
(1974) نشان داد که مهارت های هماهنگی در جوامعِ بدوی و نانویسا (preliterate ) برای زندگی این جوامع بسیار ضروری
به شمار می آیند و به عنوانِ معیاری برای سنجشِ میزان هوش و ذکاوتِ افراد بکارمی
رود. ( مثلا ً آن دسته از مهارت های حرکتی که برای تیراندازی با تیر و کمان لازم
است ). با این حال این مهارت ها برای اکثر مردمِ جوامع با سواد و پیشرفته تر هیچ
رابطه ای با هوش ندارند.
در فرهنگ های غربی، هوش و
ذکاوت را اغلب تواناییِ فرد در حلِ مسائلِ
دشوار و تفکرِ خلاق می دانند. در حالی که در بسیاری از فرهنگ های غیر غربی هوش و
ذکاوت تا حد زیادی تحتِ شرایطِ اجتماعی بررسی می شود. در این گونه فرهنگ ها میزانِ
نقش پذیریِ فرد در مسئولیت های اجتماعی، همکاری با دیگران و مهارت در ایجاد روابطِ
بینِ فردی به عنوانِ معیاری برای سنجشِ هوش و ذکاوت در نظر گرفته می شوند.
منابع:
اقتباس
از فرهنگ علوم رفتاری دکتر شعاری نژاد
اقتباس ازکتاب مبانی شناخت انسان – اثر مایکل آیزنک – ترجمه ی پاد – ویرایش اول 1387- ص 58
همچنین نگاه کنید به: نژادپرستی،
فاشیسم، تبعیض،سوگیری، تعصب، مشاهده، علم، عینیت، نسبی گرایی فرهنگی، تفکر، فرهنگ،
معیار، تجربه، سازگاری،
پارادایم، الگو، مدل،
نمونه ، دیدمان ( paradigm):
به مجموع ِسلسله گرایش
ها، معیارها، روش ها، و غیره که نشان دهنده ی دیدگاهِ کاملا ً مقبولِ یک رشته در
یک مقطع ِ زمانی است، پارادایم گفته می شود. مثلا ً عقیده ی مرکزیت ِ زمین، در یک مقطع از دانش ِ
انسانی یک پارادایم محسوب می شد.
اقتباس از فرهنگ
معاصر ِ روانشناسی و روانپزشکی دکتر پورافکاری
همچنین نگاه کنید به: روش،دانش، علم، انقلاب علمی، تغییر پارادایم