A very successful lawyer parked his brand-new Lexus in front of his office, ready to show it off to his colleagues. As he got out, a truck passed too close and completely tore off the door on the driver"s side. The lawyer immediately grabbed his cell phone, dialed 911, and within minutes a policeman pulled up.
Before the officer had a chance to ask any questions, the lawyer started screaming hysterically. His Lexus, which he had just picked up the day before, was now completely ruined and would never be the same, no matter what the body shop did to it.
When the lawyer finally wound down from his ranting and raving, the officer shook his head in disgust and disbelief. "I can"t believe how materialistic you lawyers are," he said. "You are so focused on your possessions that you don"t notice anything else."
"How can you say such a thing?" asked the lawyer.
The cop replied, "Don"t you know that your left arm is missing from the elbow down? It must have been torn off when the truck hit you."
"My God!" screamed the lawyer. "Where"s my Rolex?"
سلام دوستان به خدا خیلی گشتم ولی یه مطلب جالب و با ربط (زیاد)نتونستم پیدا کنم
اعیاد شعبانیه است و من هیچ مطلبی پیدا نکردم!!!؟
به جاش تو اعیاد نوروزیه این مطالب رو جمع آوری کرده بودم که خیلی هم بی ربط نیست؟!!.....
عید خیلی وقته رفته اما بازم برمیگرده….!
ارباب خودم .
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتوبالاکن
ارباب خودم لطفی به ما کن
ارباب خودم بزبزقندی
ارباب خودم چرانمی خندی
هفت سین
بــاز مـــی آیــــد بــــهـــار دلـنشین / بــاز بــلـبــل مــی شــود با گل قرین
بــاز صـــحــرا پـر شقایق می شود / بــاز روشــن قــلب عـاشق می شود
فــصــل ســـرد از هــیــبت باد بـهار / مــی کــنـــد از پــیـش روی او فـرار
ســفــره هــا بــا هـفت سین آراسته / بــا گـــل مـــهـــر و صــفـــا پیراسته
بــر ســر سفره جـوان و خُرد و پیر / ســبزه و آئــیــنـه و مــاهـی و سـیر
سـیـب و سـنـبـل در کـنـار یــاسـمـن / عطربــیــد مـِشک چــون مُشک خُتَن
سرکه و سنجد، سماق و شمع و گل / عـــیـــد آمــد بـــا دف و ســاز و دُهُل
ســال نــوتـحـویل و سال کهنه رفـت / هــم دل مــا تـازه شد هم شال و رخت
یــا مــُقــلّب،قــلب مـــارا شـــاد کــن / یـــا مـــُدبّـــر خـــانــــه را آبـــاد کـــن
یـــا مـــُحـــول ،اَحســــنُ الــّحالم نما / از بـــدیـــهــــا فـــارغُ الـــبـــالــم نـما
ایـــن دل «جـــاویــد» را پـاک از ریـا / کُــن خــــدا ،ای قـــادر بـــی مــنـتــها
www.parantez.sub.ir
خبر جدید و لینک جدید :
دامین جدیدم: www.parantez.dom.ir
خبر جدید : شما هم میتونید(دامین جدید) درست کنید.
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه
باور نمی کنم .
یعنی چی ؟ مگه میشه ؟
شایدم بشه خوب عصر کامپیوتره!
همه چیز دیگه کامپیوتری شده . پس میشه.
وقتی که : به این « آسونی می تونم باشما درد و دل کنم!
وقتی که 2تو عرض ایکی سانیه با اینترنت میری آمریکا برمی گردی!
وقتی که درمان سرطان رو کشف میکنند << آخه چرا نشه ؟؟؟
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای !
<<<<<<<یادم رفت بگم چه خبره>>>>>>>
خلاصه ی چیزی که می خوام بگم اینه :
طرف سالمه و داره زندگی میکنه .
داشت زندگی میکرد .
تموم کرد .
به همین راحتی
حتی راحت تر از این
خب عصر کامپیوتره دیگه
مگه نشنیدی میگن عصر سرعت؟
انگار عزرائیل هم کامپیوتر(رایانه) خریده.
البته با قدرت اینترنت پرسرعت (فکرشم نکن)
قصدم از این همه حرف حلالیت خواستن بود .
کی می دونه تا فردا زنده می مونه یا نه:
آیا من تا چهارشنبه زنده میمونم ؟؟؟
که مطلب زیر رو بنویسم ؟؟؟
"فقط یک بار به دنیا می آیی
فقط یک بار خداوند زندگی را به تو هدیه می کند
اما در سرایی دیگر همیشه خواهی بود
اگر این فرصت یک باره را از دست بدهی
چه خواهی کرد ؟
اگر چه یک بار به دنیا می آیی
اما یادت باشد که هر صبح تولدی دوباره است
تولدی از خود با خود و به دست خود "
www.parantez.tk
خدایا مواظب همه ی وبگرد ها باش .
خدایا فیلترینگ رو قوی تر و دقیق تر بگردان .
خدایا سایه ی لینک های سالم رو از دهکده ی جهانی اینترنت دور نگردان .
خدایا جوونای ما رو از شر سایت های شیطان در امان بدار.
و خدایا تمام وبلاگ های دنیا رو از شر هکرها در امان بدار .
< آمین یا رب العالمین واینترنتون >
سلام دوستان به نظر شما کدوم برای لوگوی وبلاگم خوبه؟(خوب تره؟)
1)
2)
از همان روز اولی که وارد دانشگاه می شوی خیلی چیزها به نظرت غیر عادی می آیند! یکی از آن خیلی ها، رابطه هاست! البته نه هر رابطه ای، تنها رابطه میان قشر مؤنث دانشگاه با قشر مذکر دانشگاه است که ناخداگاه، جلب توجه می کند و تو شاید اولش کمی تعجب کنی!
همیشه صحبت از ارتباط یک دختر است و یک پسر! صحبت از حرفهای رد و بدل شده، صحبت از قلبهای تیر خورده، صحبت از قول و قرارهای یواشکی و... .خلاصه آدم های مختلف با فرهنگ های مختلف، برداشت های متفاوتی از این رابطه ها دارند. اما به راستی اصل رابطه چیست؟ و چه رابطه هایی صحیح است؟ و اصلاً رابطه عقلانی هم وجود دارد؟
حجت الاسلام ماندگاری کارشناس تعلیم و تربیت می گوید:
اصولاً رابطه یک احتیاج جوان است که این احتیاج یا باید با ازدواج حل شود یا با ارتباط غیر ازدواج، ازدواج ارتباط صحیح است و ارتباط غیر ازدواج ارتباط غلط است، یعنی یک ارتباط حرام داریم و یک ارتباط حلال! ارتباط حرام می تواند تخیلی باشد، می تواند مخفی یا آشکار باشد هر نوع ارتباطی میان دختر و پسر، محرم یا نامحرم اگر بر اساس انگیزه عقلانی نباشد و یا مقدمه ازدواج نباشد، حرام می شود، پس دو نفر برای ایجاد ارتباط یا باید محرم باشند یا باید ارتباطشان انگیزه عقلانی داشته باشد یعنی عقل بگوید و تائید کند
*کسانی که با این نوع ارتباط موافقند:
رضا اختری دانشجوی مدیریت دولتی دانشگاه آزاد است از نظر او چنین روابطی چندان هم مشکل دار نیست فقط کافی است حد و مرز آن را شناخت.
رضا می گوید:«بستگی دارد ما حدود روابط را چقدر بدانیم اگر تنها در حد حرف زدن و یا حتی بازی کردن باشد مشکلی ندارد، البته ایجاد این روابط به شعور آدم ها نیز بستگی دارد، در کشور ما برای این روابط یکسری چارچوب هایی وجود دارد که خودمان اصلاً رعایت نمی کنیم و باعث شده که همیشه یک اجبار و جبر بیرونی بالای سرمان باشد و این اجبار خودش نیز باعث مسائل دیگر می شود...»
رضا درباره تاثیرات این روابط در زندگی آینده اش و زندگی پس از ازدواج می گوید:«فکر نمی کنم هیچ کس حاضر شود با دوست دخترش ازدواج کند! آدم هر چقدر هم او را دوست داشته باشد وقتی پای ازدواج و زن گرفتن به میان می آید می رود همسر آینده اش را از داخل خانه انتخاب می کند من این روابط را تنها گوشه ای از زندگی خودم قرار داده ام و شاید هم در حاشیه و هرگز حاضر نیستم به زندگی آینده ام ربطش بدهم!»
و اما امیر که دانشجوی عمران است در این باره می گوید: «ارتباط ها باید با اطلاع خانواده ها باشد و فراتر از این نرود، در این صورت برای هیچ کدام از دو طرف مشکلی ایجاد نمی شود و تازه منجر به ازدواج هم می شود، البته هستند کسانی که از این ارتباط ها سوء استفاده می کنند برای همین رابطه دختر و پسر در دانشگاه با رابطه او در فامیل و یا با اطلاع خانواده ها فرق می کند ما رابطه داریم تا رابطه! بنابراین نمی توانیم برای همه آنها یک مصداق را در نظر بگیریم!»
*نظر دختر خانم ها درباره این روابط جالب است.
مثلا وقتی شیوا رسولی را در حال مطالعه کردن توی دانشگاه دیدم در این زمینه گفت:«مسلماً تاثیرات این روابط در زندگی بعد از ازدواج دختر خانم ها بسیار پررنگ تر است مثلاًاگر شوهر دختر بفهمد که او قبل از ازدواج با کسی رابطه داشته، یا اصلاً با دختر ازدواج نمی کند و یا در صد اعتمادش به همسرش خیلی پایین می آید که نمونه این جور زندگی ها در جامعه ما، فراوان دیده می شود!» زهرا دانشجوی پرستاری است، او می گوید:«در بیشتر مواقع این ارتباط ها به ضرر دختر خانم هاست تا آقا پسرها! چون این ارتباط ها با زندگی آینده دخترها بیشتر گره خورده تا پسرها! و معمولاً در این نوع ارتباطات دختران بیشتر ضربه روحی را می خورند، چرا که دخترها بر اساس فکر و تصور خودشان این ارتباطات را مقدمه ای برای ازدواج در آینده می بینند، د رصورتی که پسرها اصلاً این گونه فکر نمی کنند!» استاد ماندگاری مهمترین تاثیرات این روابط را در زندگی آینده جوانان در چند جمله خلاصه می کند:«طبیعتاً وقتی دو جوان از طریق گناه و حرام با هم رابطه داشته باشند در سست کردن بنیان زندگی آینده شان مؤثر است، در تربیت فرزندانی که در آینده می توانند داشته باشند مؤثر است و اصولاً چنین روابطی باعث ایجاد یکسری تعارض ها و ناآرامی های درونی و روحی در جوانان ما خواهد شد!»
*چرا رابطه؟
کیوان دانشجوی فیزیک است او می گوید:« چون ما برای دخترها و پسرهای مان حد و مرزهایی قائل شده ایم و تا حدودی دور آن ها را حصار کشیده ایم، این باعث شده که جوانان ما پر طمع تر شوند و اشتیاق بیشتری برای ایجاد چنین روابطی از خودشان نشان دهند شاید سخت گیری های بی مورد یکی از دلایل ایجاد چنین رابطه هایی است!»
یک استاد دانشگاه دلایل مختلفی را برای این گونه موارد بیان می کند:
«ایجاد چنین روابطی چند دلیل می تواند داشته باشد، یک دلیلش این است که جوانان ما، چون در زندگی از لحاظ عاطفی، از لحاظ محبت از لحاظ گفتگو اشباع نمی شوند دنبال محبوب بیرونی می گردند یعنی فقر عاطفی در خانواده ها دختران و پسران را به سمت وسوی ایجاد چنین روابطی می کشاند، دومین دلیل این است که یک مقدار تقیدات دینی کمرنگ شده و این باعث شده که جوانان ما فکر کنند چنین روابطی هیچ اشکالی ندارد! و سومین دلیل این است که به دختران و پسران ما القا شده که این ارتباط به شما آرامش می دهد، در حالی که این طور نیست، چرا که هیچ وقت گناه به انسان آرامش واقعی نمی دهد، البته شاید یک آرامش کاذب بدهد! و یکی از دلایل دیگر شاید این ات که متاسفانه چون مسیر ارتباط درست یعنی ازدواج، سنگین و مشکل دار شده و این مسئله به یک هیولا تبدیل شده، جوانان را وادار کرده برای رفع نیازهای درونی شان به این ارتباطات تن بدهند یعنی تن به گناه بدهند چرا که راه درست برایشان مسدود است!»
اما آیا ایجاد ارتباط میان دختران و پسران در همه مواقع منع شده؟ و یا ضرورتی هم برای وجود چنین رابطه هایی وجود دارد؟ استاد ماندگاری می گوید:« وجود ارتباط تنها در صورت وجود وسئله ازدواج، حق دختر و پسر محسوب می شود اما این ارتباط باید با آگاهی و اطلاع بزرگترها باشد، جوانان ما برای ازدواج حق دارند با هم حرف بزنند و حق دارند با هم آشنا شوند جوانان باید با هم، هم صحبت شوند، یکدیگر را تحلیل کنند و دیدگاه های یکدیگر را بشنوند! البته نباید فراموش کرد که مدت این آشنایی باید بسیار کوتاه باشد!»
نمی دانیم بالاخره که این ارتباط باید باشد، بالاخره باید توی دانشگاه بین دختران و پسران دیوار کشید یا باید چادر زد، باید روی این موضوع بحث کرد یا بحث نکرد و اصلاً این ارتباط ها تنها وابسته به دانشگاه است یا خیر؟ و یا اصلاً چرا ما گیر داده ایم به این موضوع! خدا وکیلی هر کسی که بیکار می شود می چسبد به این موضوع و رابطه دختر و پسر را می کند موضوع همایشها، سمینارها، گفتگوها و ...
مطالب تهیه شده عیناً از روزنامه خراسان مورخه 14/7/84 می باشد
با تشکر از دوست عزیزم کاراکتر (الیاس)
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده ست تفنه گرد دلم
ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم صد و هر مژه ای ژی
روی مرا هجر کرد زود تر از زر
گردن من عشق کرد نرم تر از دخ
چه مایه زاهد پرهیزکارصومعگی
که نسک خوان شد از عشقش و ایار دهگوی
یا رب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی به مرد شکیبا ده
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد
دل زال یکباره دیوانه گشت
خرد دور شد عشق فرزانه گشت
بخندد بگوید که ای شوخ چشم
ز عشق تو گویم نه نه از درد و خشم .
نباید که برخیره از عشق زال
نهال سرافکنده گردد همال
عشق خوش است ار مساعدت بود از یار
یار مساعد نه اندک است نه بسیار.
وای آنکو به دام عشق آویخت
خنک آنکو ز دام عشق رهاست
عشق بر من در عنا بگشاد
عشق سر تا بسر عذاب و عناست.
به دل شان نماند از غم عشق تیو
به یک ره ز هر دو بر آمد غریو
حکیمــان زمانه راست گفتند
که جاهل گردد اندر عشق عاقل.
چنان کز سال و مه تنین شود مار
شود عشق از ملامت صعب و دشوار.
نبرّد عشق را جز عشق دیگر
چرا یاری نگیری زو نکو تر
عشق محال است و نباشد هگرز (هرگز)
خاطر پر نور تو محل محال.
ای عشق به خویشتن بلا خواسته ام
آنگه که به آرزو تو را خواسته ام
بی خودان را ز عشق فایده ایست
عشق و مقصود خویش بیهده ایست
نیست در خط عشق خود موجود
عاشقان را چه کار با مقصود
عشق و مقصود کافری باشد
عاشق از کام خود بری باشد
پشت بنفشه از غم پیری بخم بماند
گوئی که عشق و مفلسی او را بهم گرفت.
تو خورشیدی و خورشیدی جوانی
ز عشقت بر سر دیوار دارم.
عشق مهمان دل است و جان و دل مهمان تو
من دل و جان پیش مهمان در کشم هر صبح و دم.
صورت عین شین قاف در سر یعنی که عشق
نقش الف لام میم در دل یعنی الم
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
عقل کافر بود و آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عشق خوبان و سینه اوباش!
نور خورشید و دیدهء خفاش!
در لغت عشق سخن جان ماست
ما سخنیم این طلل ایوان ماست.
عشق مغز کاینات آمد مدام
لیک نبود عشق بی دردی تمام (کذا)
قدسیان را عشق است و درد نیست
درد را جز آدمی در خور نیست
مرد را بی عشق کاری چون بود
این چنین خر بی فساری چون بود.
تو به یک خار گریزانی زعشق
تو بجز نامی چه میدانی ز عشق
عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز می آید به دســـت
عشق چون وافی است و وافی میخرد
در حریــف بی وفــامی ننـــگرد
عشق گر زیبا بود معشوق گو زیبا مباش
عشق را با صورت زیبا و نازیبا چه کار
تا نپنئاری که سلمان را نظر بر شاهد است
مست جام عشق را با شاهد رعنا چه کــار
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت به هـم
پـیش تسبیـح ملایــک نرود دیـو رجیــم.
Thank to www.1000eshg.persianblog.com