? آرامش روان شخصی و اجتماعی
یکی دیگر از مبانی حجاب، حفظ آرامش روانشخصی و اجتماعی انسان است.
غریزه جنسی امری واقعی در نفس انساناست. نفس که کانون خواهشها و تمنیات میباشد،بعدی از ابعاد وجودی است که مستقل از عقلعمل میکند. انسان ممکن است عقل نداشته باشدو مجنون باشد، ولی بهخاطر نفس، کششهایشهوی داشته باشد.
ارضای غریزه جنسی از امور طبیعی زندگیانسان پس از بلوغ جنسی است که این مهم باپدیده ازدواج در اسلام سامان مییابد.
غریزه جنسی به معنای اعم، شامل فعل فیزیکی و خواهش نفسانی است که از دو جهت: ازدواجبرای زن و مرد، و نگاه برای مرد و حجاب برایزن کنترل میشود; یعنی ازدواج به تنهایی بهعنوان یک عامل کنترلکننده غریزه جنسی عملمیکند و جهت دوم; نگاه مرد و حجاب زن است;اگر مرد موظف به حفظ نگاه و زن موظف به حفظحجاب نباشد، جامعه تا آزادی جنسی غربی پیشمیرود و نبودن حریم قانونی میان زن و مرد وآزادی معاشرتها و مباشرتهای جنسی، بیبند وباریها و هیجانهای جنسی را افزایش میدهد و تنهاراه آرامش در این دیدگاه، آزادی کامل جنسیبرای مرد و زن است که با توجه به مسئله خانواده ومادر شدن زنها، آرامش روان خانمها به عنوانیک انسان از جهت شخصی و اجتماعی بیشترتخریب میشود. آزادی عریانی و بیبندوباریجنسی با رفع هرگونه پوشش و حجاب از محیطشخصی و خانوادگی تا محافل عمومی و اجتماعیمانند ساحل دریاها، استخرها، خیابانها و… از زنیک کالای مصرفی میسازد که برای تمام مردانهوسباز بهرهدهی حظ بصر داشته باشد و شیادانفاسد را به تماشای مجانی زیباییهای زن، که ودیعهالهی برای او، شوهر و خانوادهاش است،میکشاند و مرحله تجارت سکس و زنان در دنیایبه اصطلاح متمدن و آزاد، براساس شکستنحرمت و روان زن و تجاوز به حریم او، بعد ازکشف حجاب زنهاست; گرچه این مفاهیم با القایتربیت فاسد و غلط غربی در دختران و سرانجامپذیرش خودشان و اجرای اصول لیبرالیسم، جامهعمل میپوشد.
? استحکام خانواده و جامعه
یکی دیگر از مبانی حجاب، حفظ کیان خانوادهبه عنوان کوچکترین واحد جامعه میباشد که نتیجه آن در نهایت صیانت جامعه بزرگ بشریتاست. استاد شهید مرتضی مطهری درباره فلسفهپوشش در اسلام مینویسد:
«فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی ازغیرهمسر مشروع، این است که همسر قانونیشخص از لحاظ روانی عامل خوشبختکردن او بهشمار برود، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی،همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب ومزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجهکانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرتپایهگذاری میشود. تفاوت آن جامعه، که روابط جنسی را محدود به محیط خانوادگی میکند، باآن اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه دادهمیشود، این است که ازدواج در اجتماع اول،پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم، آغازمحرومیت و محدودیت است و در سیستم روابطآزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادیدختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازدکه به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی بهمحرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد».
آیا این حقوق زنان نیست که نسبت به صیانتشوهران خود به هنگام تجردشان مطمئن باشند؟آیا کشف حجاب و در نتیجه روابط جنسی آزاد،کما این که در غرب بدان عمل میشود، موجبنمیشود پسران تا جایی که ممکن است از ازدواجو تشکیل خانواده سر باز زنند و تنها پس از روابطنامشروع فراوان، که نیروهای جوانی و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستی نهاده است، اقدامبه ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برایفرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتیخانه خود بخواهند، نه این که همسر دوره شورجوانی و سازندگی خانواده باشد؟
از نظر اجتماعی وضع بیحجابی زنان بهطورکلی در جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم،که به شکل رسوا به تقلید از اروپا و امریکاپرداختند و حتی جلوتر از آنها افتادند، ازویژگیهای کثیف جامعههای سرمایهداری است،که صاحبان سرمایه برای به استخدام گرفتن هرچه بیشتر افکار عمومی جهت فروش کالای تولیدشده و گردش نقدینگی، حتی با بهرهجویی ازفیزیک زن در قالب شرکتهای مستهجن تلاشمیکنند و مقدمه چنین فکر پلیدی، بیحجابی زندر جامعه، حتی عریانی او به نام لیبرالیسم و آزادی است تا طمعکاران هوسباز و فزونطلبانسرمایهدار به امیال خود برسند.