پدر
پدر یعنی شکفتن . آشنایی
پدر آرامش روح یعنی
همان مردی که در فراق شب
به امید ش بخسبیدم
جوانی؟ نه ...کهنسالی؟نه ;جادویی!
همه قلبم از او سرشار
ولی شاید کمی بیشتر
ز گرمی وجود او شوم شادتر
کمی بیشتر .
صدایش کن ! دهد جوّاب
رهایش لا ! ولا ثواب
گهی گویم به او بابا
گهی خندم پدر گویم
زمان آمد به سر ...اما
باز هم مر او را پدر گویم
اینا رو نوشتم که حمایتی از ((شاعران بسیار معروف امروزی )) کرده باشم !!!