در این پست قصد داریم نکاتی را که باعث بهتر شدن ماشین شما می شود را ذکر کنیم. فرقی نمی کند که ماشینتان پراید باشد یا سمند، فقط کافی است از این لوازم برای ارتقای ماشینتان استفاده کنید!
1- آیا خودروی شما نسبت به خودروی دوستان و آشنایانتان مصرف بنزین بالایی دارد؟ اگر جواب شما به این سوال مثبت باشد، ما به شما توصیه می کنیم یک “کیت کاهش مصرف سوخت” برای خودروتان تهیه و نصب کنید. این کیت علاوه بر کاهش مصرف سوخت خودروتان شتاب اش را نیز افزایش می دهد. مطمئن باشید هزینه ای که بابت این کین می دهید تا دو ماه هزینه اش از مقدار بنزینی که صرفه جویی کرده اید، کمتر خواهد بود. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این کیت اینجا کلیک کنید.
2- سیم بکسل وسیله ایست که اگر در ماشینتان نداشته باشید و به آن احتیاج پیدا کنید، کارتان زار می شود! شما یک سیم بکسل به طول 3?5 متر با قابلیت کشش 2000 کیلو گرم و به قطر 6 میلیمتر را می توانید همین حالا به صورت اینترنتی بخرید و هزینه آن را که با هزینه پست فقط 15 هزار تومان می شود را از طریق این صفحه سفارش دهید و در درب منزلتان تحویل بگیرید.
3- شارژر گوشی (!) : بلی درسته یک شارژر گوشی برای جافندکی خودروتان زمانی به کمکتان خواهد آمد که به برق شهری دسترسی نداشته باشید و نیاز داشته باشید با کسی تماس بگیرید! برای خرید اینترنتی شارژر گوشی (که به همه گوشی ها بخورد) اینجا کلیک کنید.4- اگر تا حالا یک پلیر برای ماشین خود نخریده اید، توصیه ما این است که یکی از بهترین پلیرهای دنیا را که اطلاعاتش در اینجا هست را بخرید و با آن در سفر خوش بگذرانید!
5- اگر تفاوت سطح محل خط با کشیدن ناخن قابل تمایز نباشد خط با پولیش کاری و بدون نقاشی و صافکاری برطرف خواهد شد. برای داشتن یک خش گیر عالی اینجا کلیک کنید!
6- دزدگیر: ما به شما توصیه می کنیم دزدگیرتان را خودتان نصب کنید تا هزینه های آن را کاهش دهید. برای آموزش نصب دزد گیر اینجا را ببینید. این هم یک پیچ گوشتی خوب!
7- با یک آچار خوب مطمئن باشید که از پس ایرادات احتمالی ماشین تان برمی آیید. ما این آچار را توصیه می کنیم. این هم بد نیست.
8- دوربین دنده عقب و دید در شب یکی از جدیدترین سیستم هایی است که رانندگی را لذت بخش کرده و خطرات رانندگی را کاهش می دهد. ما برند “مارشال” را به شما توصیه می کنیم.
9- در تمامی دنیا یکی از موارد مهم در کیفیت خودرو ، سیستم ترمز خودرو می باشد ، پس اگر ماشینتان ABS ندارد اینجا کلیک کنید.
10- فلاکس برقی مسافرتی! این محصول را از فروشگاه اینترنتی ارزان تر از فلاکس های معمولی بخرید. توصیه ما این محصول است.
11- روکش صندلی ویبره ای همان که می گویند “باعث افزایش گردش خون در پوست بدن می شود.” برای مشاهده یک نوع آن اینجا کلیک کنید.
12- لامپ پرنور برای ماشین. این لامپ ها اسپورتینگ ماشین شما را 7% افزایش خواهند داد.
13- اگر پراید دارید. دیگر نگران خرابی اتومبیل خود در مسافرت یا کارهای ضروری نخواهید بود. اینجا را ببینید. با این محصـــول هم یک مکانیک تمام عیار شوید!
14- چراغ استپ ترمز نیز برای ایمنی و اسپورتینگ ماشین مورد توجه بیشتر راننده ها است. یک چراغ استپ ترمز خوب اینجا می فروشند.
15- رابط برق باطری ماشین با 2 گیره آهنی مقاوم به طول 2?5 متر را از اینجا تهیه کنید که خیلی به دردتان خواهد خورد.
فوق العاده شیک و زیبا
برای آقا پسرا و دختر خانم ها ی سلیقه
یک مدل فوق العاده مناسب برای دختران و پسران امروزی
هندزفری جادویی
تغییر صدا با قابلیت های جالب
توانایی ایجاد تغییرات کلی در صدا و
تبدیل صدای مرد به زن و بالعکس
دوست داری یک عمر دوستاتو سرکار بزارید؟؟
یک شوخی فوق العاده جالب وخنده دار
حتما به هنگام خرید مدل گوشی خود را در قسمت پیغام ذکر نمایید
قیمت: 17.000 تومان
تبدیل صدای شما به مرد یا زن هنگام صحبت با موبایل
کافیست این هندزفری را به گوشی خود وصل کنید
و صدای خود را تغییر دهید
دستگاهی برای تغییر صدا در مکالمات
تغییر صدا:تبدیل صدای مرد به زن
دارای قابلیت اکو (برگشت ) که در هنگام مکالمه شما علاوه بر
صدای مخاطب صدای تغییر یافته خودتان را نیز خواهید شنید.
قیمت: 17000 تومان
لطفا در هنگام خرید دقت فرمایید :
این دستگاه فقط برای تمامی
گوشی های نوکیا قابل استفاده می باشد :
خوشت میاد دوستاتو سر کار بزاری و با صدای دختر یا پسر با آنها صحبت کنی؟!
واقعا که این محصول باور نکردنیه !
حتما به هنگام خرید مدل گوشی خود را در قسمت پیغام ذکر نمایید
قیمت: 17000 تومان
لطفا در هنگام خرید دقت فرمایید :
این دستگاه فقط برای تمامی
گوشی های نوکیا قابل استفاده می باشد :
تغییر صدا با قابلیت های جالب!!!
توانایی ایجاد تغییرات کلی در صدا و تبدیل صدای کاربر به صدای مرد و زن
شما می توانید در هنگام مکالمه حالت صدا را تغییر داده
و حالت مرد یا زن را حین مکالمه انتخاب کنید...
*حتما به هنگام خرید مدل گوشی خود را در قسمت پیغام ذکر نمایید*
قیمت: 17000 تومان
لطفا در هنگام خرید دقت فرمایید :
این دستگاه فقط برای تمامی
گوشی های نوکیا قابل استفاده می باشد :
هیچ کس نمی داند شما چه کسی هستید!!!
تغییر همزمان صدا بعد از صحبت کردن
شما با صدای متفاوت می توانید صحبت کنید همچنین شما برای دریافت تماس نیز می توانید
از این دستگاه استفاده و قبل از بر قراری ارتباط دکمه lift/hang-up را فشار دهید و
با صدای متفاوت تلفن خود را پاسخ دهید.
* هندزفری جادویی *
حتما به هنگام خرید مدل گوشی خود را در قسمت پیغام ذکر نمایید
قیمت: 17000 تومان
دستگاه تغییر صدا در مکالمات
دارای ظاهری ساده و کاربر پسند
لطفا در هنگام خرید دقت فرمایید :
این دستگاه فقط برای تمامی
گوشی های نوکیا قابل استفاده می باشد
عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن بدست
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پرزدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحطه های ناب ناب
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی با جهان بیگانگی
جاهلیت پیش از اسلام چنین تصویری را از زن ارایه مینمود:
زن یعنی ظرفی برای پرورش موجودی (فرزند) که پس از تولد، سودی برای پدر یا مادر داشته باشد.
زن وسیلهای است که همانند شتر، اسب، گوسفند و لوازم زندگی به دیگران ارث میرسد.
هدیهای زیبا که یا پیشکش بود و یا در جنگها، جسم و روحش، مباح جنگجویان میشد.
کارگر بیجیره و مواجبی که به چوپانی و کلفتی یا کیسهکشی سلاطین زر و زور داده میشد.
ابزاری برای خوشگذرانی و هوسرانی.
موجودی که به هر نامی خطاب میشد، جز «انسان»!
همه این مزایا! در صورتی بود که دختری بتواند از سنت «زنده به گوری»، جان سالم به در برد، اما آن روی سکه هم بسیار غمبارتر بود.
«اعراب جاهلی به هنگام وضع حمل گودالی میکندند. زائو را بر کنار گودال مینشاندند. اگر فرزند پسر بود، او را نگه میداشتند و اگر دختر بود، او را در گودال انداخته راحتش میکردند. در برخی قبایل نیز رسم بود دختر را تا شش سالگی بزرگ میکردند. آنگاه لباس نو به تنش کرده، میآراستند، به بهانه شوهر دادن سر گودالی حاضر کرده و زیر خروارها خاک مدفونش میساختند. اگر هم زنده میگذاشتند، به بدترین وضع با لباسی ژنده به بیگاری و چوپانی وادارش میکردند». (1)
تاریخ، یکی از دردناکترین صحنههای این عمل غیر انسانی را که اشک پیامبر(ص) را هم جاری ساخت، چنین ضبط کرده: «قیس ابن عاصم خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسولالله، من همه دخترانم را زنده به گور کرده ام و بر هیچ کدام شفقتی نکردم، مگر یک تن از آنها و آن وقتی بود که همسرم حامله شد. من به مسافرت رفتم چون برگشتم، وضع حمل کرده بود. گفت، بچه مرده به دنیا آمد. سالها گذشت، روزی دختری رشید با موهای بلند به منزلمان آمد و سراغ مادرش را گرفت. به همسرم گفتم: این دختر کیست؟ اشک چشمانش را گرفت و گفت: به تو دروغ گفته بودم؛ این همان دختر توست که وقتی در سفر بودی زادم و از ترس اینکه او را بکشی، به خواهرانم سپردم تا از دید تو پنهان باشد و بزرگ شود. همسرم وقتی سکوتم را دید، مطمئن شد که من دختر را نخواهم کشت. روزی با خیال راحت من را با او تنها گذاشت و از خانه بیرون شد. من دست دختر را گرفته، بیرون شهر به کندن گودالی مشغول شدم. او عمل مرا میدید و مرتب میپرسید: پدر جان! این گودالی که میکنی برای چیست؟ گودال که آماده شد، او را داخل آن انداختم.
در حالی که خاک بر صورتش میریختم، میگفت: پدر جان چرا چنین میکنی؟ من را داخل این گودال تنها میگذاری و به نزد مادرم برمیگردی؟ و من او را زیر خروارها خاک دفن کردم و به خانه برگشتم.
پیامبر(ص) در حالی که قطرات اشک، چشمان مبارکش را گرفته بود، فرمود: این نهایت سنگدلی است؛ وای بر تو بدان کسی که در دنیا به دیگران رحم نکند، در آخرت به او رحم نخواهند کرد. (2)
و درست زمانی که میرفت تا چنین عمل وحشتناکی به روشی فراگیر و ماندگار تبدیل شود، گویا صبر خدا هم لبریز شد و دیری نپایید که پیامبرش، محمد(ص ) را برای برچیدن آن بساط ننگین، برانگیخت.
اولین خطاب پیامبر(ص) به چنین جانیانی،بسیار سخت و تکاندهنده بود: و اذا المؤوده سئلت. بأی ذنب قتلت. (قیامت، وقتی از زنده به گور شدهها پرسیده شود که به چه گناهی کشته شدند) (3)
کلمات پیامبر(ص) هم هشدار دهنده بود و هم با فطرت بشری همسو. دخترکانی که مخفیانه در پستوخانهها یا نزد خویشان دور نگهداری میشدند، به ناگاه بغض پنهانشان را شکستند؛ مادران که رحم و زهدان مادریشان در حقیقت، نه جای پرورش موجودی سود و زیانده، که کانون رحمت الهی بود نیز با آن پارههای تن خود، هم صدا شدند. حتی پدران سنگدلی هم که قساوتشان نه از روی فطرت و طبع بشری که به جبر زمانه به فرزند کشی عادتشان داده بود، انگاری در کمین چنین ندای فطری نشسته بودند، به ناگاه یکی یکی به خدمت پیامبر(ص) رسیدند؛ سر به زیر انداخته به گناه خود اعتراف کردند و خواستند تا از جرم آنها درگذرد.
اما فقط کلمات وحی الهی برای محکم کردن دل آنها و بشارت به آیندهای درخشان و پاک برای دخترانشان کافی نبود. چرا که وقتی دست به دخترکشی میزدند، نه از روی هوا و هوس و بی غیرتی، بلکه اتفاقا از روی تعصب و غیرت و آیندهنگری! بود که به چنین بیرحمی و قساوتی تن میدادند و مهر پدری به خشمی مقدس! تبدیل میشد و نگاه به آینده سیاهی که زمانه برای دخترانشان رقم میزد، سختی زنده به گور کردن را برای آنها پسندیده و افتخارآفرین مینمود، این سختی را به جان میخریدند تا داغ بدنامی را از آن رهگذر، بر پیشانی نگذارند.
با وجود این، فقط کلمات دلنشین پیامبر نمیتوانست آرامبخش باشد. او باید از جنس خود ایشان الگویی معرفی میکرد که در عین اینکه زن است، اما از همه پاکانی که تاریخ بشری به خود دیده و آنها شنیده بودند برتر باشد. و خداوند فاطمه(س) را به محمد(ص) داد: انا اعطیناک الکوثر؛ کوثری که مظهر همه صفات جمال الهی است. از هر رجس و آلودگی و پلشتی به دور است. مردان روزگار جرأت نگاه کردن به قامتش را که تا خورشید افراشته بود ندارند. رفتار پیامبر(ص) با او – که محبت و خشم او محبت و خشم خدا را در پی داشت – نیز عرق شرم بر پیشانی پدران مینشاند. پیامبر(ص) هر روز گرد و غبار خستگی کار مقدس منزل را از دخترش برمیگرفت. بر گونهاش بوسه میزد. با صدای بلند فریاد میزد: فداها ابوها (پدرش فدای او باد).
پدرانی که تا دیروز، دستشان به کندن گودالها و ریختن خاک بر صورتهای معصوم دهها دختر، آلوده بود و لبهایی که از خدایان دروغین طلب اولاد پسر میکرد، به یک باره در بوسیدن دست و روی دختران و طلب دختر در نیمههای شب از درگاه خدای یگانه، بر هم سبقت جستند. آرزو میکردند، نخستین فرزندشان دختر باشد. وقتی بشارت دختر به آنها داده میشد، صورتشان چون گل میشکفت. وقتی همسرشان از حمل فارغ میشد، بیتابانه فرزند را در پارچهای پیچیده خدمت پیامبر(ص) میآوردند و فریاد میزدند: یا رسول الله، این فرزند ماست که دختر است.
او را نامی نیکو بنه و در گوش او اذان و اقامه بگو. و فاطمه(س) در حقیقت یک تنه همه انسانیت را و شاید همه امانت هستی را در این رهگذر به دوش کشید.
با چنین اعجوبه خلقتی بود که پیامبر(ص) دختران و مادران را ارزش نهاد. آخر فاطمه(س) نیز برای پدرش، هم مادر بود و هم دختر. با چنین الگوی کاملی بود که دست و پای همه مادران، حتی آنها که به کیش محمد(ص) نگرویده بودند، غرق در بوسه فرزندان شد؛ چون از راستگوترین مردان عالم شنیده بودند: الجنه تحت اقدام الامهات (بهشت زیر پای مادران است)
آری، به یک باره همه آن افکار خرافی زیر خروارها خاکستر دفن شد و زن تولدی دوباره یافت و از آن پس تا کنون، هر آنچه نیکی از زنان است، همه از برکت کوثر محمد(ص) و آن هدیه الهی است به جامعه بشری.
اما پس از دهها قرن، دوباره زن به جاهلیت اولیه بازگشت. این بار البته به جای لباسهای ژنده، او را به بهترین مدها و لباسها آراستند؛ به جای زنده به گور کردنش، به او نشاط و شادابی دادند. حتی برای چشم و ابرو و کمر و روی او قیمتی تعیین کرده، او را به مزایده گذاشتند و دیگر چه کسی میتوانست فاطمه(س) را به جامعه عرضه کند؟ اگر محمد (ص) خاتم پیامبران بود، فاطمه(س) هم خاتمه زنان برگزیده بود، اما برای اقتدا کردن و تأسی، نخستین الگوی کاملی بود که بشر تا قیامت میتوانست برگزیند. فقط باید فاطمه(س) دوباره معرفی میشد و چه کسی برای معرفی این شخصیت بینظیر، نزدیکتر و سزاوارتر از فرزند فاطمه(س)؛ یعنی «روحالله»؟
آری، اگر فاطمه(س) در میان نبود، اما یک روح الله، کافی بود تا دوباره مادر را زنده کند؛ مادری که اگر با چشم دل نگاه میکردی هرگز نمرده بود؛ هرچند به هزار حیلت و تزویر خواستند تا او را بمیرانند.
با تولد روح الله، گویی در حقیقت، مادر دوباره زنده شد؛ الگوی کامل زن در انقلاب اسلامی، همان کسی شد که دختران را از زنده به گور شدن رهانید و به زن بها داد و او دوباره فاطمه(س) بود؛ دیگر کسی از دختر داشتن شرم نداشت؛ در منابر و مواعظ، روایات داشتن دختر خوانده شد. زنان و دختران به سرعت پلههای ترقی را پیمودند؛ در همه صحنههای مبارزه، دوشادوش همسران خود راه رفتند، فرزندانی پرویدند که عارفان به حال آنها غبطه خوردند و پیالهها شکستند، اما صبر کن، انگار دوباره زمزمههای عصر جاهلی در کوچه و بازار شنیده میشود.
صفحه روزنامهها را ورق نزن که دختر کشی و همسرآزاری، دوران جاهلیت را برای تو زنده میکند. به آمار طلاق مراجعه نکن که عرش الهی را به رعشه میاندازد. به معصومیت دخترکانی که هر روز در گوشه و کنار دست به خودکشی میزنند، فکر نکن که نیاز به نوشتن قانونی جداگانه دارد.
این روزها به سایتها و روزنامهها کمتر سر بزن، چون خواهی دید دختری که از روی نادانی پوشش درستی ندارد، شکار دوربینهای بیحیای برخی به عکاسان اصطلاح باحیا! شده است و در کنار او نیز مأموری از مأموران نیروی انتظامی، در حالی که چشمانش مات شده است، بازوی دختری را گرفته تا به ارشاد او بپردازد.
راستی، کدام مرجع تقلیدی اجازه داده تصویر دختری بد حجاب، آن هم به بهانه مبارزه با بدحجابی، موجب بالا رفتن آمار بازدید سایتها و رونق فروش روزنامههای به اصطلاح متعهد و اخلاقی! شود؟ درست است که اسلام حجاب را از ضروریات شمرده و درست است که این دختر، اجازه ندارد خود را به صورت مانکن در خیایانها، عرصهگاه چشم هوسرانان کند، اما چه قانونی اجازه میدهد وقتی آن دخترک به سختی تلاش میکند با دو دستش صورتش را بپوشاند، در کمال خونسردی به گونهای به تصویر کشیده شود که به اشتباه پنداری آن عکاس توسط مأموران برای گرفتن عکس اسکورت میشود! و عکس او و حیثیت او و خانوادهاش را به تاراج بگذارند!
? کمی روشنتر بگویم:
درست است که او خلاف کرده و مستحق ارشاد است و درست است که برخی از آنها، شاید از انتشار عکسشان کیف هم میکنند، اما آیا همه چنین هستند؟ آیا صاحبان تصویرهایی که امروزه روزنامهها و سایتها از هر جناح و گروهی برای چاپ آنها سر و دست میشکنند، منکر ضروری دین هستند؟ آیا مسلمان نیستند؟ آیا نشان دادن مو و سر و گردن و نگاه به آنها حرمت ندارد؟ آیا کدام کارشناس تربیتی میتواند ادعا کند که اینگونه پرداختن به موضوع به حیای جامعه کمک میکند؟ راستی، چرا چشمهای هیز آن چشمچران به نمایش درنمیآید؟ چرا تصویر آن متلکپران حتی به دختران محجوب تصویر اول این روزنامهها نمیشود؟ آیا واقعا انتشار این تصاویر از روی تعهد و دلسوزی است؟!
عجیب است که هرگاه داد بزرگان دین بلند میشود،به ناگاه، نگاه همه به نیروی انتظامی معطوف میشود! با همه احترامی که برای ایشان قایل هستم و دست همه را میبوسم، اما چرا به درستی پرسشهای کلیدی زیر مطرح نمیشود یا به دنبال پاسخ جدی و عملی آنها برنمیآیند؟
چرا در کشوری که زن کانون تعلیم و تربیت و فرهنگ معرفی میشود، 62 درصد از دانشجویانش دختر و 38 درصد پسر هستند و حتی در رشتههای سخت و خشنی که با طبیعت لطیف زنانه سازگاری ندارد، پذیرفته میشوند، اما در همان سال (1387)، تنها 16 درصد از متقاضیان تحصیل در حوزه علمیه خواهران میتوانند به حوزه راه یابند و درس دین را بیاموزند؟
آیا اگر به جای هشدار صرف و کشاندن نیروی انتظامی به برخوردهایی که هم برای آنها و هم برای دختران همین آب و خاک، هزینههای زیادی دارد، به فکر ایجاد بسترهای فرهنگی مناسب باشند، زودتر به نتیجه نمیرسند؟ چه کسی پاسخگوی این عطش مقدس است که در جامعه اسلامی میان دختران ایجاد شده و هر ساله هم بر تعداد آنها و هم بر محرومیت آنها افزوده میشود؟
اگر حوزهها مشکل مالی دارند و برای حوزههای علمیه برادران استفاده از کمکهای دولتی خلاف مصالح حوزه است، اما این امر برای حوزه بانوان متفاوت است و آن محذوریتهای سیاسی و اجتماعی را ندارد.
باید در سال نوآوری و شکوفایی، به این نیاز طبیعی و ضروری جامعه زن مسلمان ایرانی، نگاهی نو انداخت و راه را برای آنها باز کرد.
چرا در بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، نقش زن که باید کانون مهر و محبت در خانواده باشد، به ابزاری برای خشونت و خیانت و هوس و پوچی و قتل و … تبدیل شده و بزرگان دینی به راحتی از کنار آن میگذرند؟ بسیاری از مدلهای مورد خطاب ناجا، مدلهایی است که به راحتی در فیلمهای سینمایی که از ممیزی وزارت ارشاد گذر کردهاند، گرفته شده است. چه توجیهی برای جوان ایرانی هست که بگوییم تو نباید چنین باشی؟
و معلوم است وقتی ماهیت مأموریتی ناجا، دستی بر اسلحه و دستی بر باتوم است، نمیتواند نقش ارشادی را به عهده بگیرد؛ هر چند اصطلاحات و کلمات را نرم و مهربان کنیم؛ کدام پدری با دستی چماق و دستی دیگر چاقو به نصیحت فرزندش همت میگمارد؟!
این مطالب به هیچ روی ایراد گرفتن از کارهای ناجا نیست، بلکه هشداری است به دلسوزان فرهنگ کشور که اگر به امید نهادینه شدن فرهنگ دینی در جامعهاند، خواستن چنین مهمی تنها از نیروی انتظامی، رفع تکلیف از دوش دیگر متولیان اصلی است و قربانی شدن جسم و روح دختران در دورانی که به مراتب پلشتیها و زشتیهایش از دوران جاهلیت بدتر و وسوسه انگیزتر شده است؛ اما شیوههای رویارویی با این معضل، درصدی از روش پیامبر(ص) در صدر اسلام نیست.
آیا متولیان دینی کشور، میتوانند ادعا کنند والدین از بشارت دختردار شدن به خود میبالند؟ چقدر دختران و زنانی که روح و جسمشان در رفتارهای خشن والدین و مردان، دهها بار در روز زنده به گور میشود و هیچ متولی فرهنگی صدایش درنمیآید!
آیا با نگاهی عمیق به الگوسازی پیامبر برای جامعه اسلامی، نباید دوباره این پرسش قرآنی را آورد که: «بأی ذنب قتلت»؟ به کدامین گناه کشته میشوند؟
مطالعات مربوط به نقش جنسیت در سالهای اخیر نشان داده است که مفهوم نقش جنسی یا «جنسیت» (gender) نه یک ساختهء طبیعی، بلکه ساخته ای فرهنگی است. فرهنگ ها تعریف های مختلفی از هویت زن و مرد ارائه می دهند.
غالباً، این هویت ها نابرابر بوده و یکی بر دیگری برتری دارد. این رابطهء نابرابر در سازمان بندی جامعه و نهادهای آن، از جمله خانواده، اقتصاد، و دین خود را نمایان می کند. فرضیهء گزارشی که اینک می خوانید آن است که در فرهنگ ایرانی تبیین هویت اجتماعی زن در وهلهء نخست براساس عامل «بدن زن» صورت می گیرد.
? بدن زن
منظور ما از «بدن زن» در اینجا به طور اخص، معنی فرهنگی دستگاه زایش زن است؛ به این معنی که دستگاه تولید مثل زن همچون هسته ای است که پیرامون آن هویت اجتماعی او به عنون فرد، عضوی از خانواده، و عضوی از جامعه تعریف می شود.
اضافه کنیم که عوامل مهم دیگری نیز در تعیین هویت زن ایرانی نقش دارند از جمله وابستگی طبقاتی، پیشینهء شهری یا روستایی و غیره. با این همه، متغیر اصلی همان بدن زن و به ویژه دستگاه تناسلی او است که در مراحل بعدی همراه با عوامل دیگر، مجموعاً شکل های متفاوت هویت زن ایرانی را تعریف می کند. بر مبنای کارکرد دستگاه زایشی زن است که وظایف و حقوق فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، و سیاسی او تعیین می شود.
برای تجسم فرضیهء بالا، سه لایهء هویت زن را در نظر بگیرید که پیرامون هستهء مرکزی دستگاه زایشی زن تشکیل شده است. این سه لایه عبارت اند از:
1) هویت فردی زن («خود» او)؛
2) هویت خانوادگی زن (مادر، همسر، خواهر)؛
3) هویت اجتماعی زن (شهروند).
همچنانکه اشاره کردیم منظور ما از دستگاه زایشی، وجه طبیعی و بیولوژیک این عضو نیست، بلکه معنی فرهنگی آن است که خود ناشی از رسوم و سنت های دیرینه است. مثلاً در فرهنگ اسلامی خاورمیانه، غالب قوانین خانواده بر اساس کارکرد این دستگاه و نقش آن در تولید فرزند و ارضاء جنسی مرد و همچنین حفظ و تداوم اصل و نسب خانوادگی مرد بنا شده است.
برای نمونه، توجه تان را جلب می کنم به مفاهیمی چون «عَده» (مدتی که زن پس از طلاق یا درگذشت شوهر نباید باکسی بیامیزد یا شوهر کند)، «محلل» («حلال کننده» ی زن، کسی که زن سه طلاقه را با عقد و طلاق، دوباره برای شوهر اول اش «حلال» می کند)، و از این قبیل. کارول دلینی در مطالعات خود در ترکیه که در مورد معانی «باکره بودن» صورت گرفته (1)، و مری هگلند در مطالعهء زنان علی آباد در ایران (2) این موضوع را بررسی کرده اند. از منابع مهم دیگر در این باره، نوشته های مرتضی مطهری یکی از روحانیان مهم ایران است (3). حال به بررسی این سه لایهء هویت می پردازیم.
? هویت زن به مثابه یک فرد
«با مردان اجنبی نرم و نازک سخن نگویید، مبادا آن کس که در دل اش بیماری (هوی و هوس) باشد به طمع افتد و آنگونه که پسندیدهء خدا نباشد سخن بگوید.» (قرآن، سورهء احزاب، آیهء 13)
هویت فردی زن چنان با واقعیت جنسی او در هم آمیخته که جدایی یکی از دیگری در حقیقت فردیت او را از بین می برد! در فرهنگ ایرانی، بیشتر صفت ها و عنوان ها نه تنها رابطهء نزدیکی با بدن زن دارند، بلکه در بیشتر موارد حقوق مدنی او را هم تعیین می کنند. صفت هایی چون باکره، دوشیزه، ضعیفه، مادر، بیوه، مطـَلقه، و نظایر آنها همه مربوط اند به موقعیت زن در دورهء معینی از عملکرد جنسی او.
در فرهنگ سنتی ایرانی، زن را «عورت» خطاب کرده اند که کنایه ای است برای دستگاه زایشی او. این رابطهء تنگاتنگ میان هویت و ساختار بدن زن پدیدهء تازه ای نیست و ریشه در تاریخ باستان دارد. تعابیر اسلامی تنها آنها را انتقال داده و در درون روابط قدرت جدید بازتولید کرده است. در تاریخچهء جمهوری اسلامی ایران، موقعیت زن و حفظ و کنترل هویت و رفتار جنسی او از اجزاء جدایی ناپذیر ایدئولوژی دولت و یکی از مبانی مشروعیت آن است.
هردولتی برای حفظ و تداوم سلطهء خود نیازمند نوعی مشروعیت است و این مشروعیت را از طریق اشاعهء یک ایدئولوژی معین طالب می شود. میزان مقبولیت این ایدئولوژی نزد مردم تعیین کنندهء میزای استحکام نظام سیاسی است. ایدئولوژی ها بر اصولی چند مبتنی هستند (مثلاً اصول آزادی، برابری، و برادری). مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران توسط اشاعهء ایدئولوژی اسلام شیعهء دوازده امامی صورت می گیرد که به چندین اصل اعتبار خاص می دهد.
یکی از این اصول تعریف هویت زن است که نقش برجسته ای را در این ایدئولوژی بازی می کند و براساس آن نقش های متعدد زن در پهنهء اجتماع تبیین می شود. اگر این تعریف را بکاویم، خواهیم دید که بخش اصلی آن چیزی مگر زن به عنوان «زایندهء مرد» نیست. آقای خمینی در این باره می گوید: «شما خانم ها . . . مکلفید انسان بسازید، مکلفید در دامن خودتان انسان مُهَذَب (پاک) بار بیاورید. مقصد اسلام و مقصد همهء انبیا این است که انسان درست بشود.» (4)
این موضوع در مواد یازده و دوازده قانون اساسی ایران چنین بیان شده است: «تربیت فرزندان با پدر و مادر و در دوران کودکی بیشتر با مادر است. تعلیم و تربیت دختران وظیفهء مقدم بنیادهای فرهنگی تلقی می شود و قوانین راجع به خانواده باید برای مادر امکانات مادی و معنوی در نظر بگیرد تا بتواند به فراغت بال به وظیفهء پر ارج مادری و مسؤولیت هایی بپردازد که در جامعهء انقلابی ایران برعهده دارد.» (5)
? زایندگی و اطاعت: هویتی الهی
پیام رسانه های همگانی و گفته ها و نوشته های رهبران اسلامی نیز انباشته از مفاهیمی است که طبق آن هویت زن به عنوان مادر را هویتی الاهی می پندارد. در یک سلسله انتشارات «دفتر امور زنان» وابسته به ریاست جمهوری، سوره هایی از قرآن و احادیثی جمع آوری شده که به همین نحو زنان را از موقعیت و نقش خود آگاه می کنند. مثلاً، در حدیثی از پیامبر چنین آمده که «با زنان مهربان و زاینده ازدواج کنید که فراوانی شما مایهء افتخار من بر دیگر پیامبران است.» (6) یا «بهترینِ زنان، زنی است که چون نگاهش کنی شادمان ات سازد و هرگاه دستور دهی اطاعت نماید و در غیاب تو، خویشتن و مال ات را نگه دارد.» (7)
نمونه هایی از این دست فراوان است که طبق آنها منشاء هویت زن فرمان های الاهی است و از همین رو تخطی از آن به معنی نافرمانی از الله شمرده می شود. خانه داری و بچه داری و اطاعت از شوهر بیش از هر نقش اجتماعی دیگری با این فرمانها مطابقت دارد. سوآلی که برای ما مطرح می شود این است که تا چه اندازه این انگاره ها از سوی زنان ایرانی پذیرفته و باطنی شده و بخشی از تعریف آنها از «خود» شان گردیده است.
در پرسشنامه ای که با همکاری مجلهء «زن روز» در تابستان1989 میان خوانندگان آن پخش شد جنبه هایی از هویت فردی زنان از جمله برداشت آنها از «خود» شان مورد سنجش قرار گرفته است.(8)
? پاسخ زنان
می دانیم که در جمهوری اسلامی، همانند نظام پیش از آن، مرد رئیس و نان آور خانواده به شمار می آید. قوانین جدید کار و مالیات، حقوق مرد را برای کار مساوی، بیشتر از حقوق زن برآورد می کنند؛ از زنان شاغل مالیات مجرد بودن و از مردان مالیات تأهل می گیرند، و پاداش و عیدی مردان برحسب تأهل حساب می شود در حالیکه زنان شاغل، اعم از مجرد و متأهل، پاداش و عیدی مجردی دریافت می کنند. کوپن ها و سهمیهء اجناس نیز فقط به مردان کارمند تعلق می گیرد. آیا زنان این سیاست ها را می پذیرند؟ آیا از دید آنها وظیفهء مرد کسب درآمد است و وظیفهء زن ادارهء خانه؟
طبق نتایج پرسشنامهء مذکور، 63 درصد از پاسخ دهندگان به این سوآل ها پاسخ مثبت داده اند، و حدود 25 درصد معتقد بوده اند که کار خارج از خانه مخالف طبیعت زن است. در مصاحبه ای با مجلهء «زن روز» زنان متخصص از این شکایت می کنند که در مراجعه به اداره ها غالباً با این سوآلِ اتهام آمیز روبرو می شوند که «مگر بچه و کار و زندگی نداری؟ چرا خانه و زندگی ات را رها کرده ای و به این جا آمده ای؟» (9)
سوآل دیگر همان پرسشنامه کیفیت کار زنان را در خارج از خانه ارزیابی می کند؛ به این معنی که چه نوع کارهایی از نظر آنها برای زنان مناسب تر است و، ظاهراً، با «طبعیت» و «فطرت» زنانه هماهنگی دارد؟ (مثلاً پرستاری، خدمات مربوط به زنان و کودکان؟) 73 درصد از پاسخ دهندگان به طور کامل، و بیست و نیم درصد تا حدودی با این نظریه موافق بودند که کار درخارج از خانه باید مناسب با «طبیعت زنانه» باشد؛ تنها یازده و نیم درصد به نحوی با این نظر مخالف بودند.
چنین می توان نتیجه گرفت که زنان در اکثر موارد چنین باور دارند که: یک) زنان از «فطرت» و «طبیعت» مادرزادی ویژه ای برخوردارند که ژِنِتیک و تغییر ناپذیر است، و دو) فعالیت زنان در پهنهء اقتصاد و جامعه باید متناسب با همین «فطرت» مادرزادی باشد.
در کنار تحقیق مبتنی بر پرسشنامه، مصاحبه هایی نیز با چند گروه برگزیده (focus groups) صورت گرفت. در یک مصاحبه با جمعی از زنان متخصص، دکتری که متخصص بیماری ها پوستی بود عقاید مشابهی ابراز کرد. این خانم با شغل پرستاری برای مردان مخالف بود و داستانی به این شرح تعریف می کرد که: «در بیمارستانی که کار می کردم، یک روز دیدم یک پرستار مرد دارد به بچه ای از شیشه شیر می دهد. به نظرم عجیب و مسخره آمد. اصلاً غیرطبیعی بود و این موضوع را بهش تذکر دادم که شما مردها نباید پرستار بشوید.» همین خانم، تخصص جراحی یا تخصص در امور اورژانس را برای زنان مناسب نمی دانست. او داستان دیگری در همین روال تعریف می کرد که: «در جریان جنگ (ایران و عراق)، یک شب دو دکتر مرد در خانهء یک خانم متخصص بیهوشی می ایستند تا او را برای جراحی مجروحان جنگ به بیمارستان ببرند. این خانم در اتوموبیل، نیمه شب، با دو مرد غریبه احساس ناراحتی می کرد و مردها هم از این موضوع خیلی ناراحت بودند. یکی از مردها می گوید: اگر شما زن ها دور دانشکده های پزشکی را خط بکشید، مردهای بیشتری می توانند دکتر بشوند و ماهم مجبور نخواهیم بود که شما را نیمه شب از خانه بیرون بکشیم.»
در همان مصاحبه با «زن روز»، زنان محقق اظهار می کنند که «مطابق مقررات موجود، در اغلب دوایر و مؤسسات دولتی، محققان زن مجاز به استفاده از فرصت های مطالعاتی و شرکت در مجامع بین المللی نمی باشند. البته در این زمینه برای زنان متأهل در برخی از مراکز امکاناتی قائل شده اند و آن اینکه این دسته از خانم ها در معیّت همسران شان می توانند از یک فرصت علمی استفاده کنند.»(10)
? محک تبعیض
پس بار دیگر دوشیزگی یا تأهل معیاری برای تبعیض قایل شدن است. اساس چنین طرز فکری همان حفظ دستگاه زایشی زن است که به طور ناخودآگاه بخشی از معنایی است که برای «خود» قائل هستند. در شمارهء 1397 مجلهء «زن روز» (بهمن 1371)، گزارش کوتاهی راجع به ضرب و جرح و قتل یک دختر سه ساله به دست نامادری اش آمده است. طبق این گزارش، «یگانه قبلاً نیز مورد ضربات شدید ازناحیهء زیر شکم قرار گرفته بود که منجر به خونریزی شدید و ازالهء بکارت شده و مدت ها در حالت افسردگی و شوک شدید بوده است.»(11)
اینکه ازالهء بکارت یگانهء سه ساله از میان گزارش های متعدد پلیس، پزشکی قانونی، بازپرسی، و غیره به مجله راه پیدا کرده قابل توجه است. همین گزارش علت پزشکی مرگ یگانه را، که در واقع به قتل رسیده، نمی نویسد و فقط اشاره می کند که «در معاینه از جسد، آثار کبودی و ضرب و جرح شدید مشاهده شد.»
آیا رابطهء کوتاهِ دو ماههء یگانه و زن پدرش، ارتباطی به بحث کنونی ما دارد؟ آیا درد زن پدر این نبوده که باید از فرزند کس دیگری نگهداری کند؟ جالب این جاست که در این جنبه از فرهنگ ما که رابطهء ناهنجار زن پدر یا «نامادری» را با فرزند شوهر در مثل ها و قصه ها جاودانی کرده، اثری از عاطفه و لطافت روحی یعنی همان {به اصطلاح}«فطرت زنانه» نیست. زنی که برای فرزندان خودش مظهر لطافت و رأفت است، برای بچه های «ناتنی» دیگران به عامل آزار و شکنجه تبدیل می شود(12). کدامیک از این دو خصلت «فطری» است؟ در واقع، از دید فرهنگ حاکم، تناقضی در کار نیست. اگر فرزندان از بطن خود زن و دستگاه زایش خود او برآمده باشند، مانند سایر حیوانات ماده، بخشندگی و مهربانی «فطری» نصیب آنها می شود. در غیر اینصورت، زن می تواند به همان اندازه به طور «فطری» خونخواه و کینه جو باشد!