در عرض چند دقیقه یک سایت زیبا بسازید
تیتر جذابیه نه؟
اما باور کنید حقیقت داره اصلا برای دیدن نمونه کار برید اینجا
اگه از طرح سایت خوشتون اومد این فایل فشرده فوق العاده کم حجم رو دانلود کنین.
حالا فایل رو Extract کنین و فایل index.html را از شاخه SeaSide برای دیدن نمونه سایت اجرا کنید
برای اینکار به شاخه txt بروید و هر یک از فایلهای این شاخه را با توجه به دستوری که در زیر می آید ویرایش کنید:
چند نکته مهم در ویرایش فایلها:
1. از تغییر نام هر فایل و شاخه ای در این مجموعه خودداری کنید
2. ابدا کلمه ای را که دقیقا پس از علامت & می آید را دستکاری نکنید
3. اگر تا حدودی به زبان html آشنا باشید میتوانید افکتهایی مثل Bold,Underline,Size,Font ,... را به کدهایتان اضافه کنید البته برای آسانی کار شما تعدادی از این کدها رو در فایلها استفاده کرده ام
4. توصیه میکنم پس از هر تغییری که ایجاد می کنید عملکردش رو هم آزمایش کنید
دیدید چه آسون بود. دیگه از این راحت تر نمیشه.
پس از اینکه سایتتون آماده شد می تونید اون رو روی سایتی مثل asdfhost.com قرار دهید
منبع:www.seaside.persianblog.comه مشکلی داشتید در خدمتیم
روزی یک مرد ثروتمند, پسر بچه کوچکش را به یک دِه برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی میکنند, چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانهروز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.
در راه بازگشت و در پایان سفر, مرد از پسرش پرسید: «نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟»
پسر پاسخ داد: «عالی بود پدر!»
پدر پرسید: «آیا به زندگی آنها توجه کردی؟»
پسر پاسخ داد: «بله پدر!»
و پدر پرسید: «چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟»
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: «فهمیدم که ما درخانه یک سگ داریم و آنها چهارتا. ما در حیاطمان فواره داریم و آنها رودخانهای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود میشود, اما باغ آنها بیانتهاست!»
با شنیدن حرفهای پسر, زبان مرد بند آمده بود. پسر بچه اضافه کرد: «متشکرم پدر, تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!»
| |
اعماق وجود بیشتر انسانها پاک و محجوب است. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند و دروغی بگویند که به اصطلاح مو لای درزش نرود، باز چشمانشان گویای تمام حقایق است. چشم ها هیچ گاه دروغ نمی گویند. اگر شما یک تبه کار حرفه ای هم باشید، چشمانتان هیچ گاه نمی توانند کسی را فریب دهند. پس چرا خودتان را بیهوده به زحمت می اندازید؟ |
این پست را اختصاص داده ام به یکی از فضائل امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) که همان خطبه های بی نقطه و بدون "الف" حضرت می باشد. این خطبه ها جدا از اینکه از این لحاظ بی نظیر می باشند، دارای آهنگ و معانی بسیار زیبایی نیز می باشند.
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.
الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.
سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ
وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ
أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
www.shalamshoorba.blogfa.com
شاید برای شما هم اتفاق افتاده است که یه چیزی(مثلا پول)رو جایی مخفی کرده باشید وچند ساعت بعد بر داشته باشید. وبعد از آن هر وقت آن شئ لازمتان شود آن مکان (ببخشید که نمیتونم پارانتز بندازم (چون سریّه)) را چند بار بگردید .
این خاطره رو که الان میخوام براتون بگم تنم می لرزه .
با زحمت دارم تایپ میکنم .
یه روزتعطیل آفتابی بود.
تازه از خواب بلند شده بودم .
زنگ تلفن خورد .
منتظر کسی نبودم .
رفتم گوشی رو بر داشتم .
یه صدای غریبی از اون ور گفت:
سلام ببخشید شما آقای مختاری هستید .
عصبانیشدم .
گفتم 4 سومی رو صفر بگیر .
این مختاری کی بود که هر کس و نا کسی اونو با من اشتباه میگیرفت.
شمارش 5604113 بود .
اینو وقتی فهمیدم که یکی زنگ زد و وقتی گوشی رو برداشتم گفت:
ببخشید عوضی گرفتم .
منم که کلافه شده بودم .
شماره اصلی رو ازش گرفتم که اگه یکی دوباره عوضی گرفت بهش بدم .
گفتم این همه آدم باهاش کار دارن .
حتما آدم مهمیه .
بهتره بهش زنگ بزنم .
شاید یه جوری بدردم بخوره .
نمیدونم چی شد که ناخوداگاه شماره رو گرفتم .
صفر گوشی رو با تمام قدرت فشار دادم .
صدای نسبتا نازکی ( صدای مردانه ) جواب داد:
بله بفرمایید :
مونده بودم چی بگم
الو سلام ببخشید شما آقای مختاری هستید .
بله شما !
شما منو نمیشناسین . خب شاد هم بشناسید خیلی ها شماره تلفن شما رو با مال من عوضی میگیرند .
بله خیلی خب
اگه بتونین بیاین به این آدرس تا با هم صحبت کنیم .
خیابان کاکا جاوتر کوچه ی بدختر پلاک 506
چشم خدانگهدار
By
به یه نفر میگن با فرید و مجید و حمیدیه جمله بساز
میگه:شما دو نفرید به قرآن مجید عین همید...
به یکی میگن با تلاش جمله بساز
میگه:مادرم طلاش گم شد
میگن اون طلاش نه تلاشی که بهمعنی کوشش است.
میگه: مادرم طلاش گم شد. کوشش؟
به یه نفر میگن با باز دم جمله بساز .
میگه:دمت گرم!
میگن باز دم اش کو ؟
میگه :باز, دمت گرم